نحوه احراز محجوریت

چکیده:
 پس از سن رشد مادامیکه حکم حجر صادر نشده باشد اصل بر اهلیت قانونی اشخاص بوده و کلیه اقدامات حقوقی و قانونی آنان معتبر خواهد بود و صرف ارائه نظریه پزشکی قانونی و گواهی اداره بهزیستی و حتی گواهی ولایت صادره از دادسرای عمومی و انقلاب جهت اثبات و احراز محجوریت کافی نخواهد بود.

تاریخ دادنامه قطعی :
۱۴۰۰/۰۲/۰۵

خلاصه جریان پرونده

در تاریخ ۱۳۹۸/۱۱/۸ اقای ی. ک. ب. و. ا. فرزند م. خود به نام ج. ا. ک. که حجر وی حسب گواهی های پیوست دادخواست متصل به صغر بوده دادخواستی به طرفیت خانم م. م. ش. به خواسته صدور حکم بر ابطال عقد نکاح تقدیم و توضیح داده که مولی علیه اینجانب که فرزند م می باشد. حسب گواهی پزشکی قانونی و سوابق موجود در بهزیستی و گواهی دادسرای عمومی و انقلاب محجور است.و سابقه حجر وی به ده سال پیش و پیش تر باز می گردد. و متاسفانه این جانب در زمان ازدواج فرزند م از موضوع مشکلات روحی و روانی فرزند م اگرچه مطلع بودم ولی از عواقب قانونی ان که مسئولیت وی می باشد. بی اطلاع بودم و ازدواج صورت گرفت و اینک فرزند م در برابر پرونده طلاق به کلاسه ۸۲۳ ۹۸۰ در شعبه که در جریان رسیدگی است.قرار گرفته است.حال چون فرزند م در زمان عقد ازدواج محجور بوده و اساسا ازدواج انجام شده فاقد مبنای حقوقی و قانونی بوده و از طرف دیگر با توجه به شناختی که اینجانب از زوجه پیدا کرده ام و حتی این شخص از سلامت ذهنی کافی برخوردار نیست لذا ضمن تقدیم دادخواست و اعزام زوجه به پزشکی قانونی جهت معاینات و ازمایشات تخصصی مورد تقاضاست و در حال حاضر چون حداقل این است.که مولی علیه اینجانب قانونا صلاحیت برای انعقاد عقد نکاح را نداشته و به لحاظ نداشتن اراده قانونی صدور حکم به ابطال نکاح منعقده مورد تقاضاست.دادخواست تقدیمی بدوا در شعبه ثبت و دادگاه در وقت فوق العاده به موجب رای شماره ۱۵۲۸ -۱۳۹۸/۱۱/۱۹ با اعلام اینکه این حوزه فاقد دادگاه خانواده می باشد. و حسب قسمت اخیر تبصره ۲ ماده ۱ قانون حمایت خانواده رسیدگی به دعاوی راجع به اصل نکاح و انحلال ان در دادگاه خانواده نزدیک ترین حوزه قضایی می باشد. لذا خود را صالح به رسیدگی ندانسته و قرار عدم صلاحیت خود را به شایستگی دادگاه خانواده شهرستان صادر نموده و پس از وصول پرونده به دادگستری حسب الارجاع در شعبه ثبت و مورد رسیدگی قرار می گیرد و شعبه مرجوع الیه در وقت فوق العاده با اعلام ختم رسیدگی به موجب رای شماره مورخ ۱۳۹۹/۲/۱۱ با استدلال منعکس در ان خود را صالح به رسیدگی ندانسته و قرار عدم صلاحیت خود را به شایستگی دادگاه حقوقی شهرستان صادر نموده و سر انجام شعبه به موجب دادنامه شماره ۴۵۷ مورخ ۱۳۹۹/۲/۲۸ با تایید صلاحیت شعبه حل اختلاف نموده و متعاقب ان شعبه وارد رسیدگی شده و در جلسه رسیدگی مورخ ۱۳۹۹/۴/۹ خوانده حضور نیافته و لایحه ای تقدیم ننموده و فقط ولی قهری خواهان حضور یافت و اظهار داشت پسرم محجور است.و نباید ازدواج می کرد که چون محجور است.و مشکل روانی و ذهنی دارد. تقاضای بطلان نکاح را دارم. سرانجام دادگاه ختم رسیدگی را اعلام و به موجب دادنامه شماره ۴۸۲ مورخ ۱۳۹۹/۴/۱۰ پس از ذکر خواسته و شرح دعوی با اعلام ا. انچه ولی خواهان ان را سبب حجر فرزند ش می داند عدم تعادل روحی و روانی و مشکلات عصبی که چنانچه در حد بالاترین درجه جنون بدانیم مطابق ماده ۱۱۲۱ قانون مدنی جنون در هر یک از زوجین به شرط استقرار برای طرف مقابل موجب حق فسخ است.بعبارت دیگر در فرض اثبات جنون موجب ابطال عقد نمی باشد. بلکه موجب حق فسخ برای طرف مقابل است.نه اینکه یک طرف حق به استناد و ادعای جنون خود ادعای فسخ نماید. فلذا دعوی خواهان را وارد و ثابت ندانسته و به استناد مفهوم مخالف ماده ۱۱۲۱ قانون مدنی حکم بر بطلان دعوی خواهان صادر نموده است.پس از ابلاغ رای صادره اقای ی. ک. به ولایت از طرف فرزند ش نسبت به دادنامه صادره تجدید نظر خواهی نموده که پس از انجام تشریفات قانونی و وصول پرونده به مرجع تجدید نظر حسب الاارجاع در وقت فوق العاده به موضوع رسیدگی و طی دادنامه شماره ۹۹ مورخ ۱۳۹۹/۷/۱۴ اعتراض تجدیدنظرخواه را غیرموجه و دادنامه تجدیدنظرخواسته را فاقد ایراد و اشکال قانونی تشخیص و به استناد ماده ۳۵۸ قانون ایین دادرسی مدنی ضمن رد تجدیدنظرخواهی دادنامه تجدیدنظرخواسته را تایید نموده است.دادنامه اخیرالذکر پس از ابلاغ در مهلت مقرر قانونی از سوی ولی تجدیدنظرخواه با تقدیم دادخواست و لایحه فرجامی مورد فرجام خواهی قرار گرفته لذا پس از انجام تشریفات قانونی و وصول پرونده به دیوان عالی کشور جهت رسیدگی به این شعبه ارجاع گردیده که در نوبت رسیدگی هیات شعبه به موضوع رسیدگی و طی دادنلمه شماره ۸۹۶ مورخ ۹۹/۱۰/۲ به شرح زیر انشای رای نموده است.
محتویات پرونده حاکیست که اقای ی. ک. ب. و. ا. فرزند ش اقای ج. ا. ک. ب. ا. فرزند ش م. و حجر وی متصل به صغر بوده به عنوان نماینده قانونی ایشان مبادرت به تقدیم دادخواست نموده و ادعا کرده که چون فرزند ش در زمان ازدواج با خوانده محجور و فاقد اراده و مالا فاقد اهلیت قانونی برای ازدواج بوده لذا صدور حکم ابطال نکاح فیما بین زوجین یاد شده را خواستار گردیده است.که قطع نظر از صحت و سقم ادعای مطروحه از انجایی که حسب مفاد ماده ۱۲۲۵ قانون مدنی و ماده ۷۱ قانون امور حسبی ، اثبات محجوریت اشخاص مستلزم صدور حکم حجر از دادگاه صالح بوده و پس از صدور حکم حجر از دادگاه صالح بوده و پس از صدور حکم حجر و قطعیت ان محجوریت و مالا عدم اهلیت قانونی محجور محرز و مسلم خواهد بود و پس از سن رشد مادامیکه حکم حجر صادر نشده باشد. اصل بر اهلیت قانونی اشخاص بوده و کلیه اقدامات حقوقی و قانونی انان معتبر خواهد بود و در مانحن فیه خواهان متولد سال ۱۳۶۱ بوده و به اقتضای سن خود در تاریخ تقدیم دادخواست رشید و کبیر محسوب و از اهلیت قانونی برخوردار بوده و هیچ حکمی صادره از دادگاه ذیصلاح ارائه نشده که محجوریت او را ثابت و مدلل دارد. و صرف ارائه نظریه پزشکی قانونی و گواهی اداره بهزیستی و حتی گواهی ولایت صادره از دادسرای عمومی و انقلاب جهت اثبات و احراز محجوریت خواهان و اتصال حجر وی به صغر و مالا سمت قانونی ولی نامبرده جهت تقدیم دادخواست و اقامه دعوی کفایت قانونی نخواهد داشت و چون استماع و رسیدگی به دعوی مطروحه مستلزم احراز سمت قانونی ولی خواهان که مب.رت به تقدیم دادخواست نموده ، بوده و بدون احراز سمت قانونی نامبرده ، استماع دعوی و رسیدگی به ان توجیه قانونی ندارد. بنابراین اقتضا داشته که دادگاه محترم بدوا از ولی خواهان در خصوص مورد یاد شده و اینکه ایا تاکنون در مورد محجوریت فرزند ش خواهان دعوی حکمی از مرجع صالح قضایی صادر شده است.یا خیر و در صورت مثبت بودن پاسخ تصویر ان را ارائه و یا شماره و مرجع صدور ان را اعلام دارد. اخذ توضیح به عمل اورد و در صورتی که قادر به ارائه تصویر حکم حجر صادره نبوده باشد. تصویر ان را از دادگاه صادرکننده حکم مطالبه نموده و سپس بر اساس نتیجه محصله و احراز یا عدم احراز سمت قانونی ولی خواهان نسبت به صدور رای مقتضی اقدام نماید. بنابراین دادنامه شماره ۱۶۳۵ -۹۹ مورخ ۱۳۹۹/۷/۱۴ صادره از شعبه که بدون توجه به مراتب مرقوم در فوق اصدار یافته به علت نقص تحقیق قابلیت ابرام نداشته مستندا به بند ۵ ماده ۳۷۱ و بند الف ماده ۴۰۱ قانون ایین دادرسی مدنی ضمن نقض ان رسیدگی مجدد به همان دادگاه محترم صادرکننده رای منقوض ارجاع می گردد. تا پس از تکمیل تحقیق و رسیدگی به شرح مرقوم در فوق نسبت به صدور رای شایسته اقدام نمایند.
پس از اعاده و وصول پرونده بمرجع تجدید نظر *حسب الارجاع وارد رسیدگی شده و مقرر داشته که به ولی تجدید نظر خواه اخطار شود. چنانچه برای فرزند ش حکم حجر صادر شده باشد. ظرف یک هفته تصویر ان را ارائه نماید. که در جلسه مورخ ۱۳۹۹/۱۱/۱۸ اقای ی. ک. بعنوان ولی تجدید نظر خواه در دادگاه حضور یافته و اظهار داشته مدارک من همان است.که ارائه داده ام و دادستان گفته چون شما ولی قهری هستید همین کافی است.و گفته اگر دادگاه قبول نکرد می توانید حجر ایشان را درخواست کنید و قبلا از طرف دادگاه حکم حجر صادر نشده است.سپس دادگاه با اعلام ختم دادرسی بموجب دادنامه شماره ۳۰۲۴ مورخ ۱۳۹۹/۱۱/۱۸ با اعلام اینکه حسب توضیحات ولی تجدید نظر خواه تا کنون حکمی برای محجور صادر نشده است.لذا نامبرده سمتی در طرح دعوی به و. از فرزند ش نداشته است.لذا باستناد ماده ۳۵۸ قانون ایین دادرسی مدنی ضمن نقض دادنامهجدیدنظر خواسته مستندا به بند۱۰  ماده ۸۴ قانون مذکور قرار رد دعوی خواهان را صادر نموده است. دادنامه مزبور در تاریخ ۱۳۹۹/۱۱/۱۹ به ولی تجدید نظر خواه ابلاغ شد و نامبرده در تاریخ ۱۳۹۹/۱۲/۹ با تقدیم دادخواست نسبت به ان فرجام خواهی نموده که پس از طی تشریفات قانونی وصول پرونده به دیوان عالی کشور جهت رسیدگی به این شعبه ارجاع گردیده است.
هیات شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید. پس از قرائت گزارش اقای ح. ع. ع. ممیز و ملاحظه اوراق پرونده مشاوره نموده چنین رای می دهد:

رأی

فرجامخواهی اقای ی. ک. ب. ا. ط. فرزند ش اقای ج. ا. ک. نسبت به دادنامه شماره ۳۰۲۴ – ۹۹ مورخ ۱۳۹۹/۱۱/۱۸ شعبه که بموجب ان بلحاظ عدم احراز سمت قانونی ولی خواهان در تقدیم دادخواست و اقامه دعوی ضمن نقض دادنامه شماره ۴۸۲ -۹۹ مورخ ۱۳۹۹/۴/۱۰ شعبه قرار رد دعوی خواهان صادر گردیده است.با توجه به جامع اوراق پرونده وارد و موجه نیست زیرا اقای ی. ک. ( فرجامخواه ) بادعای اینکه فرزند ش بنام ج. ا. ک. محجور بوده و حجر وی متصل به صغر می باشد.
ب. ا. ط. فرزند ش مب.رت به تقدیم دادخواست بخواسته صدرو حکم به ابطال نکاح فی مابین فرزند ش و خانم م. م. ش. نموده است.در حالیکه فرزند ش در تاریخ تقدیم دادخواست باقتضای سن خود قانونا رشید محسوب و دارای اهلیت قانونی برای اقامه دعوی بوده است.و مادامیکه حکم حجر نامبرده از مرجع صالح قانونی صادر نشده باشد. از اهلیت قانونی برخوردار بوده و سمت ولایت پدرش ساقط و منتفی خواهد بود و پدر خواهان هم در توضیحات اخیر خود در جلسه ی دادرسی مرحله تجدید نظر صریحا اعلام داشته که تا کنون حکم حجری درباره فرزند ش از دادگاه ذیصلاح صادر نگردیده است.بنابراین دادنامه فرجامخواسته با توجه بمراتب مرقوم در فوق موجها ومطابق موازین و مقررات قانونی اصدار یافته و اعتراض فرجامخواه در حدی نیست که خلل و خدشه ای بر ان وارد و موجبات نقض ان را فراهم سازد و چون از حیث رعایت اصول و قواعد دادرسی ایراد موثری بردادنامه مرقوم مترتب نمی باشد. لهذا ضمن رد فرجامخواهی فرجامخواه باستناد مواد ۳۷۰ و ۳۹۶ قانون ایین دادرسی مدنی دادنامه فرجامخواسته ابرام میگردد.